همه می خواهند بدانند...

همه میخواهند بدانند شاعر در کجا شعر میگوید

در خیال خود شاعر را در کلبه ای روستایی ساخته شده از تنه درختان نشسته
در جلوی شومینه مجسم میکنند
و یا شاید دو پشت میز تحریری از جنس بلوط در اتاقی دلباز
اگر بگویم در ساحل و در کوهستان شعر می گویم مرا دوست خواهید داشت
اگر بگویم زیر سشوار،زیر دوش و یا که در بستر شعر میگویم از من دلگیر میشوید
چرا که با چنین گفته ای اسطوره دلفریب شاعر خدشه دار میشود
حقیقت این است
شاعر همه جا در هرجای ممکن
هر گاه که الهام بگیرد
شعر میگوید
                  ((ماه اگر بتابد شب جرات گسترده شدن ندارد))
نظرات 22 + ارسال نظر
پویا دوشنبه 9 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 02:16 ق.ظ

دم شاعر گرمُ شعر بگو حالشو ببریم
شعر بیان فکر و احساسه که با منطق لغات امیخته میشه و به زبان میاد.
ولی چه قاصر است شعر از گفتن حال شاعر

علی بی غم دوشنبه 9 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 02:27 ق.ظ http://aliakbarabdoli.blogsky.com

سلام
خسته نباشی
شاعر اگه شاعر باشه شعرشو میگه دیگه نمیگه کجا سرودم مهم اون معنا و مفهومی که شاعر به خواننده القا میکنه
موفق باشی
کلام زیبایی بود :
ماه اگر بتابد شب جرات گسترده شدن ندارد
یا حق

برهان هاشمی دوشنبه 9 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 03:53 ق.ظ

سلام غزیزم

کسی که شعر می گوید مهم نیست که چه کاری انجام میدهد مهم آن است که قلم را با دستان ظریف بر می یدار و حرف را در کنار یک دیگر میگزارد و آن حروفها تبدیل به جملیه میشود که به آن شعر میگویند. و آن شعر ممکن است در تنهای و خلوت نوشته شود و یا ممکن است که در زمانی که انسان برای چند ساعت در این دنیا نباش منظورم خواب هست

(نازنین جان واقعا حرف با آرایش زیبای کنار یک دیگر میزاری)

*تو معرکه هشتی*

امین دوشنبه 9 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 06:00 ق.ظ http://rockboys.blogsky.com

سلام دوست من واقعا متن جالبی بود.خیلی حال کردم.موفق باشی.

امیر دوشنبه 9 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 09:41 ق.ظ http://tehranboys.mihanblog.com

سلام
خیلی خوشحالم که هنوز به یاد ما هستی
خوشحالم که باز هم گذرم به سرزمین آبی افتاد
ببخشید دست خالی اومدم
خیلی مخلصیم

ابراهیم دوشنبه 9 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 10:03 ق.ظ http://teshnagangodrat.blogsky.com

ناری عزیز .طبع شعرت همیشه افرون باد
به شما قول نمی دهم ولی اگر خدا یاری کند شاید روزی بتوانم شعرت را در روزنامه (....) چاپ کنم

(امیر) دوشنبه 9 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 02:07 ب.ظ

سلام نازی عزیزم خوبی به نظر من تفصیر تو از یه شاعر کاملا
درسته ولی برای شعر گفتن مکان اصلا اهمیتی نداره
فقط احساس مهمه
این شعر تازه گفتم تقدیم به تو با همه احساس

می مونم تا بر گردی
ببینی با من چه کردی
می مونم به پای عهدی
تا دیگه نگن چه نامردی
می مونم میون کوچه
زیر بارون
دوست دارم خواب ببینم
کنار ناودون
می مونم کنار اسبهای سفیدم
تا که شاید نگن اینقدر نا امیدم
می مونم به پای دردم تا قیامت
بعد میگم چی کشیدم با صداقت
می مونم تو شبهای سرد و برفی
تا که تنهایی نمیرند گنجشکهای زخمی
می مونم تنهای تنها زیر نور قشنگ مهتاب
می خونم کنار چشمه سرودی به پاکی اب
می مونم تا دوباره بجوشه چشمه
اب میدم به مرغ عشق تشنه
می مونم و می خونم برای قلبم
هی نگیره بهونه منم پر دردم
می مونم داد می زنم کنار پنجره
تا بفهمی چی کشیدم هیچ وقتی یادت نره..........

پرنده تنها دوشنبه 9 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 02:28 ب.ظ http://parande-tanha.persianblog.com

سلام نازی .
عالی بود ... یه چیزی تو مایه های اینکه ، رنگ خیلی جذابتر از خود اون چیزه ... !
به هر حال خوشا به حال اونایی که به رنگ توجهی ندارن ، و خود اون چیز رو می بینن ، و خوشا به حال اونایی که متوجه توجه دیگران به خودشون میشن نه رنگشون ... ! (;

سهیل دوشنبه 9 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 06:42 ب.ظ http://loveyou.blogsky.com

سلام خوبی نازنین جان ممنون که باز اومدی پیشم با وجود داشتن امتحان . راستی متن قشنگی نوشته بودی . بازم راستی :)) من بهت لینک دادما ۲ هفته ای میشه بعد امتحانها دوست داشتی لینک منم بذار لینکت پایین لینک دیوانه مهتابه توی وبلاگ مرسی ..دوست و داداشی تو سهیل

چشم تو چشم دوشنبه 9 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 08:25 ب.ظ http://eye2eye.blogsky.com

مهم اینه که شعر میگه ! .. حالا توی اتاق یا کنار دریا یا wc فرقی نداره ! D:

امیرجوون۹۹ دوشنبه 9 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 10:44 ب.ظ

« دلی سربلند و سری سر به زیر *** از این دست امری به سر برده ایم»
حق نگهدارتون

امیر حسین دوشنبه 9 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 11:03 ب.ظ http://sedayroze.com

سلام نازنین گلم خوبی بازم یه مطلب فوق العاده دیگه دادی
معلوم هر شاعری همه جا میتونه شعر بگه
کم بود اما زیبا و با معنی

یاسمن دوشنبه 9 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 11:16 ب.ظ http://www.mehrabooni-sedaghat.blogsky.com

من وقتی بچه بودم فکر می کردم معلمها و پلیسها غذا نمیخورن!!! بعدا؛ خودم معلم شدم و خیلی هم غذا می خورم...

تابوت دوشنبه 9 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 11:32 ب.ظ http://taboot.blogsky.com

سلام ناناز گل خوبی خانمی مطلبت مثل همیشه عالی بود
بیا پیش ما

فرامرز سه‌شنبه 10 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 12:04 ق.ظ http://farasolove.blogsky.com

سلام عزیز...شاعر تنها دیوانه است که از تمام دنیایش فقط شعر گفتن را دوست دارد ...پس فرقی برایش نمیکند در چه حالی به سر میبرد

[ بدون نام ] سه‌شنبه 10 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 01:58 ب.ظ

سلام رفیق
افسوس که دیگر شاعران برای اهل شعر اسطوره نیستند.
وحال چه فرق میکند که این دلفریب خسته ؛
خدشه دار شود یا نه ؟
موید باشی شاعر جوان.

تنبور سه‌شنبه 10 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 06:04 ب.ظ http://tanboor.blogsky.com

سلام نازنین خانم خوبی چه بلاگ زیبایی داری
من عاشق شعر هستم شما خوب میگید شعر

مسیح سه‌شنبه 10 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 10:00 ب.ظ http://aaddee.blogsky.com

سلام دوست من

ممنون از محبتی که به این حقیر عادی داشتی

چرا جمله تو تموم نکردی ؟

کدوم جمله ؟ :

هر چند که من مثل پرستو جونم نویسنده نیستم ولی خوب.................

هر چند که می تونم پیش خودم خیلی خیالپردازیها در باره ادامش کنم

ساده ترینش اینه : ... ولی خوب عوضش منم شاعری توانا هستم ...

شعرات دلنشینن

پس معلوم می شه که از دل بر اومدن

البته من به عنوان یه موجود عادی چیز زیادی در مورد شعر و شاعری نمی دونم

ولی حس می کنم که با چشم تو چشم عزیز موافقم

مهم اینه که چی می گیم ...

دوست دارم بیشتر برام از آسمون بنویسی دوست آسمونی من

سربلند بمونی و ایرونی

مسیح سه‌شنبه 10 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 10:14 ب.ظ

بازم سلام

یادم رفت بگم که وبلاگ عادیمو با لینک وبلاگ باارزشت تزیین کردم

فقط منتظرم که پینگ کنی تا بیاد بالا

...

رفـــــــــــــــــــــــــــوزه چهارشنبه 11 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 08:03 ق.ظ http://partizanha.blogsky.com

آره .... راست میگیزمان و مکانش فرقی نداره ... مهم اینه که پاستوریزه باشه!

مهر چهارشنبه 11 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 11:16 ق.ظ http://www.solookemehr.persianblog.com

سلام. میدونی وقتی حس شعر گفتن درونت پیدا شد دیگه زمان و مکان براش مهم نیست. درواقع شعر چون تراوشی از ذهن و وجودت هست وقتی پدیدار شد دیگه زمان و مکان برات مفهومی نداره.

یه بنده خدای خیالاتی چهارشنبه 11 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 11:06 ب.ظ

سلام
انسان همیشه در خیال است و با آن زندگی می کند.
به نظر من همه انسانها واسه خودشون شعر می گن که از شعرهای حافظ و سعدی و نیما و سهراب هم واسه خودشون قشنگ تره. ولی اگه یه بیت از اون رو برای کسی به خوانند و انگار یه مشت چرت و پرت بیش نیست. چون هرکی واسه درد دل خودش می گه و برای بقیه جالب نخواهد بود. خوب از این حرفا می خوام بگم . اون کسی که شعری می گه و به دل چند نفر خیلی زیاد هم نه یه تعدادی هم نشست باید به دونه نابقه هست. چون توانایی زیادی داشته که افکار چند نفر رو تو اون به گنجاند. وشاعری هم سن مشخصی نداره و تو هر موقع ممکن هست آدم این قدرت رو که تو همه همه ما هست نمایان کنه و بگه با صدای بلند از کنج دلش که آی خدا , هرچی دارم و هرچی که هستم همه و همه رو تو به من دادی و تکبر و بالیدنش مال خود خودت هست و اگه نمی خواستی !... حتی یک کلام هم نمی تونستم به لب بیارم . پس تورا از تمام وجودم شکر می گوییم و سجده شکرت را در منتهای قلبم می گذارم .
یارب ارحمنی عبدک ضعیف, ذلیل, مسکین, مستکین , حقیر , صغیر و انت رب العالی و رحمن و رحیم و متکبر و کبیر و باقی .
حق نگهدارتون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد