در خیال خود شاعر را در کلبه ای روستایی ساخته شده از تنه درختان نشسته در جلوی شومینه مجسم میکنند و یا شاید دو پشت میز تحریری از جنس بلوط در اتاقی دلباز اگر بگویم در ساحل و در کوهستان شعر می گویم مرا دوست خواهید داشت اگر بگویم زیر سشوار،زیر دوش و یا که در بستر شعر میگویم از من دلگیر میشوید چرا که با چنین گفته ای اسطوره دلفریب شاعر خدشه دار میشود حقیقت این است شاعر همه جا در هرجای ممکن هر گاه که الهام بگیرد شعر میگوید ((ماه اگر بتابد شب جرات گسترده شدن ندارد))
سلام خسته نباشی شاعر اگه شاعر باشه شعرشو میگه دیگه نمیگه کجا سرودم مهم اون معنا و مفهومی که شاعر به خواننده القا میکنه موفق باشی کلام زیبایی بود : ماه اگر بتابد شب جرات گسترده شدن ندارد یا حق
برهان هاشمی
دوشنبه 9 آذرماه سال 1383 ساعت 03:53 ق.ظ
سلام غزیزم
کسی که شعر می گوید مهم نیست که چه کاری انجام میدهد مهم آن است که قلم را با دستان ظریف بر می یدار و حرف را در کنار یک دیگر میگزارد و آن حروفها تبدیل به جملیه میشود که به آن شعر میگویند. و آن شعر ممکن است در تنهای و خلوت نوشته شود و یا ممکن است که در زمانی که انسان برای چند ساعت در این دنیا نباش منظورم خواب هست
(نازنین جان واقعا حرف با آرایش زیبای کنار یک دیگر میزاری)
سلام نازی عزیزم خوبی به نظر من تفصیر تو از یه شاعر کاملا درسته ولی برای شعر گفتن مکان اصلا اهمیتی نداره فقط احساس مهمه این شعر تازه گفتم تقدیم به تو با همه احساس
می مونم تا بر گردی ببینی با من چه کردی می مونم به پای عهدی تا دیگه نگن چه نامردی می مونم میون کوچه زیر بارون دوست دارم خواب ببینم کنار ناودون می مونم کنار اسبهای سفیدم تا که شاید نگن اینقدر نا امیدم می مونم به پای دردم تا قیامت بعد میگم چی کشیدم با صداقت می مونم تو شبهای سرد و برفی تا که تنهایی نمیرند گنجشکهای زخمی می مونم تنهای تنها زیر نور قشنگ مهتاب می خونم کنار چشمه سرودی به پاکی اب می مونم تا دوباره بجوشه چشمه اب میدم به مرغ عشق تشنه می مونم و می خونم برای قلبم هی نگیره بهونه منم پر دردم می مونم داد می زنم کنار پنجره تا بفهمی چی کشیدم هیچ وقتی یادت نره..........
سلام نازی . عالی بود ... یه چیزی تو مایه های اینکه ، رنگ خیلی جذابتر از خود اون چیزه ... ! به هر حال خوشا به حال اونایی که به رنگ توجهی ندارن ، و خود اون چیز رو می بینن ، و خوشا به حال اونایی که متوجه توجه دیگران به خودشون میشن نه رنگشون ... ! (;
سلام خوبی نازنین جان ممنون که باز اومدی پیشم با وجود داشتن امتحان . راستی متن قشنگی نوشته بودی . بازم راستی :)) من بهت لینک دادما ۲ هفته ای میشه بعد امتحانها دوست داشتی لینک منم بذار لینکت پایین لینک دیوانه مهتابه توی وبلاگ مرسی ..دوست و داداشی تو سهیل
سلام. میدونی وقتی حس شعر گفتن درونت پیدا شد دیگه زمان و مکان براش مهم نیست. درواقع شعر چون تراوشی از ذهن و وجودت هست وقتی پدیدار شد دیگه زمان و مکان برات مفهومی نداره.
سلام انسان همیشه در خیال است و با آن زندگی می کند. به نظر من همه انسانها واسه خودشون شعر می گن که از شعرهای حافظ و سعدی و نیما و سهراب هم واسه خودشون قشنگ تره. ولی اگه یه بیت از اون رو برای کسی به خوانند و انگار یه مشت چرت و پرت بیش نیست. چون هرکی واسه درد دل خودش می گه و برای بقیه جالب نخواهد بود. خوب از این حرفا می خوام بگم . اون کسی که شعری می گه و به دل چند نفر خیلی زیاد هم نه یه تعدادی هم نشست باید به دونه نابقه هست. چون توانایی زیادی داشته که افکار چند نفر رو تو اون به گنجاند. وشاعری هم سن مشخصی نداره و تو هر موقع ممکن هست آدم این قدرت رو که تو همه همه ما هست نمایان کنه و بگه با صدای بلند از کنج دلش که آی خدا , هرچی دارم و هرچی که هستم همه و همه رو تو به من دادی و تکبر و بالیدنش مال خود خودت هست و اگه نمی خواستی !... حتی یک کلام هم نمی تونستم به لب بیارم . پس تورا از تمام وجودم شکر می گوییم و سجده شکرت را در منتهای قلبم می گذارم . یارب ارحمنی عبدک ضعیف, ذلیل, مسکین, مستکین , حقیر , صغیر و انت رب العالی و رحمن و رحیم و متکبر و کبیر و باقی . حق نگهدارتون
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
دم شاعر گرمُ شعر بگو حالشو ببریم
شعر بیان فکر و احساسه که با منطق لغات امیخته میشه و به زبان میاد.
ولی چه قاصر است شعر از گفتن حال شاعر
سلام
خسته نباشی
شاعر اگه شاعر باشه شعرشو میگه دیگه نمیگه کجا سرودم مهم اون معنا و مفهومی که شاعر به خواننده القا میکنه
موفق باشی
کلام زیبایی بود :
ماه اگر بتابد شب جرات گسترده شدن ندارد
یا حق
سلام غزیزم
کسی که شعر می گوید مهم نیست که چه کاری انجام میدهد مهم آن است که قلم را با دستان ظریف بر می یدار و حرف را در کنار یک دیگر میگزارد و آن حروفها تبدیل به جملیه میشود که به آن شعر میگویند. و آن شعر ممکن است در تنهای و خلوت نوشته شود و یا ممکن است که در زمانی که انسان برای چند ساعت در این دنیا نباش منظورم خواب هست
(نازنین جان واقعا حرف با آرایش زیبای کنار یک دیگر میزاری)
*تو معرکه هشتی*
سلام دوست من واقعا متن جالبی بود.خیلی حال کردم.موفق باشی.
سلام
خیلی خوشحالم که هنوز به یاد ما هستی
خوشحالم که باز هم گذرم به سرزمین آبی افتاد
ببخشید دست خالی اومدم
خیلی مخلصیم
ناری عزیز .طبع شعرت همیشه افرون باد
به شما قول نمی دهم ولی اگر خدا یاری کند شاید روزی بتوانم شعرت را در روزنامه (....) چاپ کنم
سلام نازی عزیزم خوبی به نظر من تفصیر تو از یه شاعر کاملا
درسته ولی برای شعر گفتن مکان اصلا اهمیتی نداره
فقط احساس مهمه
این شعر تازه گفتم تقدیم به تو با همه احساس
می مونم تا بر گردی
ببینی با من چه کردی
می مونم به پای عهدی
تا دیگه نگن چه نامردی
می مونم میون کوچه
زیر بارون
دوست دارم خواب ببینم
کنار ناودون
می مونم کنار اسبهای سفیدم
تا که شاید نگن اینقدر نا امیدم
می مونم به پای دردم تا قیامت
بعد میگم چی کشیدم با صداقت
می مونم تو شبهای سرد و برفی
تا که تنهایی نمیرند گنجشکهای زخمی
می مونم تنهای تنها زیر نور قشنگ مهتاب
می خونم کنار چشمه سرودی به پاکی اب
می مونم تا دوباره بجوشه چشمه
اب میدم به مرغ عشق تشنه
می مونم و می خونم برای قلبم
هی نگیره بهونه منم پر دردم
می مونم داد می زنم کنار پنجره
تا بفهمی چی کشیدم هیچ وقتی یادت نره..........
سلام نازی .
عالی بود ... یه چیزی تو مایه های اینکه ، رنگ خیلی جذابتر از خود اون چیزه ... !
به هر حال خوشا به حال اونایی که به رنگ توجهی ندارن ، و خود اون چیز رو می بینن ، و خوشا به حال اونایی که متوجه توجه دیگران به خودشون میشن نه رنگشون ... ! (;
سلام خوبی نازنین جان ممنون که باز اومدی پیشم با وجود داشتن امتحان . راستی متن قشنگی نوشته بودی . بازم راستی :)) من بهت لینک دادما ۲ هفته ای میشه بعد امتحانها دوست داشتی لینک منم بذار لینکت پایین لینک دیوانه مهتابه توی وبلاگ مرسی ..دوست و داداشی تو سهیل
مهم اینه که شعر میگه ! .. حالا توی اتاق یا کنار دریا یا wc فرقی نداره ! D:
« دلی سربلند و سری سر به زیر *** از این دست امری به سر برده ایم»
حق نگهدارتون
سلام نازنین گلم خوبی بازم یه مطلب فوق العاده دیگه دادی
معلوم هر شاعری همه جا میتونه شعر بگه
کم بود اما زیبا و با معنی
من وقتی بچه بودم فکر می کردم معلمها و پلیسها غذا نمیخورن!!! بعدا؛ خودم معلم شدم و خیلی هم غذا می خورم...
سلام ناناز گل خوبی خانمی مطلبت مثل همیشه عالی بود
بیا پیش ما
سلام عزیز...شاعر تنها دیوانه است که از تمام دنیایش فقط شعر گفتن را دوست دارد ...پس فرقی برایش نمیکند در چه حالی به سر میبرد
سلام رفیق
افسوس که دیگر شاعران برای اهل شعر اسطوره نیستند.
وحال چه فرق میکند که این دلفریب خسته ؛
خدشه دار شود یا نه ؟
موید باشی شاعر جوان.
سلام نازنین خانم خوبی چه بلاگ زیبایی داری
من عاشق شعر هستم شما خوب میگید شعر
سلام دوست من
ممنون از محبتی که به این حقیر عادی داشتی
چرا جمله تو تموم نکردی ؟
کدوم جمله ؟ :
هر چند که من مثل پرستو جونم نویسنده نیستم ولی خوب.................
هر چند که می تونم پیش خودم خیلی خیالپردازیها در باره ادامش کنم
ساده ترینش اینه : ... ولی خوب عوضش منم شاعری توانا هستم ...
شعرات دلنشینن
پس معلوم می شه که از دل بر اومدن
البته من به عنوان یه موجود عادی چیز زیادی در مورد شعر و شاعری نمی دونم
ولی حس می کنم که با چشم تو چشم عزیز موافقم
مهم اینه که چی می گیم ...
دوست دارم بیشتر برام از آسمون بنویسی دوست آسمونی من
سربلند بمونی و ایرونی
بازم سلام
یادم رفت بگم که وبلاگ عادیمو با لینک وبلاگ باارزشت تزیین کردم
فقط منتظرم که پینگ کنی تا بیاد بالا
...
آره .... راست میگیزمان و مکانش فرقی نداره ... مهم اینه که پاستوریزه باشه!
سلام. میدونی وقتی حس شعر گفتن درونت پیدا شد دیگه زمان و مکان براش مهم نیست. درواقع شعر چون تراوشی از ذهن و وجودت هست وقتی پدیدار شد دیگه زمان و مکان برات مفهومی نداره.
سلام
انسان همیشه در خیال است و با آن زندگی می کند.
به نظر من همه انسانها واسه خودشون شعر می گن که از شعرهای حافظ و سعدی و نیما و سهراب هم واسه خودشون قشنگ تره. ولی اگه یه بیت از اون رو برای کسی به خوانند و انگار یه مشت چرت و پرت بیش نیست. چون هرکی واسه درد دل خودش می گه و برای بقیه جالب نخواهد بود. خوب از این حرفا می خوام بگم . اون کسی که شعری می گه و به دل چند نفر خیلی زیاد هم نه یه تعدادی هم نشست باید به دونه نابقه هست. چون توانایی زیادی داشته که افکار چند نفر رو تو اون به گنجاند. وشاعری هم سن مشخصی نداره و تو هر موقع ممکن هست آدم این قدرت رو که تو همه همه ما هست نمایان کنه و بگه با صدای بلند از کنج دلش که آی خدا , هرچی دارم و هرچی که هستم همه و همه رو تو به من دادی و تکبر و بالیدنش مال خود خودت هست و اگه نمی خواستی !... حتی یک کلام هم نمی تونستم به لب بیارم . پس تورا از تمام وجودم شکر می گوییم و سجده شکرت را در منتهای قلبم می گذارم .
یارب ارحمنی عبدک ضعیف, ذلیل, مسکین, مستکین , حقیر , صغیر و انت رب العالی و رحمن و رحیم و متکبر و کبیر و باقی .
حق نگهدارتون