صدایت را بر روی تخته سیاه می نویسم
و لبخندت را به دست قاصدکها می دهم
هر قدم که ز من دور می شوی
آسمان رنگی دگر به خود میگیرد
و صدای ناقوس مردگان در گوشم زمزمه میکند
آنقدر از من دور شده ای
که مانند نقطه ای نا محدود تو را مینگرم و افسوس میخورم
صدایم را به دستان مهربان باد میدهم تا به گوشت برساند
برگهای خشکیده چنار همسایه
بر روی آسمان و زمین می رقصند
و خبر از سرما مید
ای کاش میدانستی چقدر دوستت دارم
ب.ح.ر.ا.د. غزیزم
مبارکه ایشالا D:
سلام دوست خوبم وبلاگ زیبایی داری
حیفه که این همه مدت نمی نویسی
ای ووووووووووللللللللللللللللللل
مبارکه
دوباره بنویس
منتظرم
آ÷ کن خوشگل نازی
وای حسودیم شد
سلام.
هر محال از دست او ممکن شود هر حرون از بیم او ساکن شود
این سخن پایان ندارد,هین,بتاز سوی آن دو یار پاک پاکباز
گفت یارش که,اندرآ,ای جمله من نی مخالفچون گل وخار وچمن
رشته یک تا شد,غلط کم شد کنون گر دو تا بینی حروف کاف و نون
هر نبی و هرولی را مسلکی است لیک تا حق می برد,جمله یکی است
تقدیم به نویسنده عاشق ...
از یکی پرسیدن عشق چیست گفت عشق نون سنگک داغیه که اگه زود نخوریش بیات میشه...
: www.abje-dadash.mihanblog.com
سلام.
جا مانده است
چیزی جایی
که هیچ گاه دیگر
هیچ چیز
جایش را پر نخواهد کرد
نه موهای سیاه و
نه دندانهای سفید
بازم تقدیم به نویسنده عاشق...
همیشه وقتی انتظارشو نداری اتفاق میفته پس انتظار یه اتفاق خوب چقدر خوبه ... قدر حالو هواتو بدون...
یا حق...
دل ساده
برگرد و در ازای یک حبه کشک سیاه شور
گنجشک ها را
از دور و بر شلتوک ها کیش کن
که قند شهر
دروغی بیش نبوده است
هیچ وقت
هیچ وقت نقاش خوبی نخواهم شد
آن شب دلی کشیدم
شبیه نیمه سیبی
که به خاطر لرزش دستانم
در زیر آواری از رنگ ها
ناپدید ماند
سلام
این نوشته گویا خصوصیه...
پس بهتره چیزی نگم.
موفق باشید.
سلام
زیبا بود چون پرنده ای در اوج
چشم لذت می برد و روح تفریح می کند
پیروز باشید...
بدرود...